از چه روش هایی برای ارزیابی مدیریت عملکرد استفاده می کنید؟
آیا با بعد استراتژیک مدیریت عملکرد آشنایی دارید؟
آیا از معیارهای کلیدی که باید هنگام سنجش مدیریت عملکرد در نظر گرفته شوند آگاه هستید؟
این فرآیند به ما درک جامعی از هر دو جنبه موثر و غیر موثر کسب و کارمان می دهد. همچنین به عنوان پایه ای برای شناسایی نقطه شروع شما عمل می کند.
این ارزیابی مستلزم بررسی کامل هر جنبه از عملیات ما، از جمله بازاریابی، امور مالی، مدیریت عملکرد، فرآیندها و موارد دیگر است.
در این مقاله به بررسی ارزیابی مدیریت عملکرد خواهیم پرداخت.
مدیریت عملکرد را می توان به عنوان تلاش برای بهینه سازی ارزش تولید شده توسط کارکنان تعریف کرد. هدف اصلی آن حفظ و ارتقای عملکرد کارکنان در راستای اهداف تجاری است. یک رویکرد استراتژیک برای اندازهگیری عملکرد، مأموریت، ارزشها و چشمانداز کلی سازمان را در نظر میگیرد و عملکرد فردی را به این مفاهیم گستردهتر مرتبط میکند. به این ترتیب، تأکید ما بر اتخاذ یک دیدگاه استراتژیک تر خواهد بود، که پنج سؤال استراتژیک کلیدی را که باید بپرسید روشن می کند.
1. آیا ما یک رویکرد مناسب برای مدیریت عملکرد داریم؟
یک رویکرد مناسب برای مدیریت عملکرد شامل سفارشی کردن فرآیند ارزیابی و بهبود عملکرد برای برآوردن نیازها و اهداف خاص کارکنان یا تیمها است.
این رویکرد تشخیص میدهد که سیستمهای مدیریت عملکرد یکاندازه برای همه ممکن است در رسیدگی به نقاط قوت، ضعف و آرزوهای شغلی منحصربهفرد هر کارمند مؤثر نباشد. درعوض، بر فردی سازی و شخصیت پردازی در جنبه های مختلف مدیریت عملکرد، از جمله تعیین هدف، بازخورد و برنامه های توسعه تاکید دارد.
هدف کسبوکارها با اتخاذ یک رویکرد مناسب، ایجاد یک سیستم مدیریت عملکرد متمرکزتر، جذابتر و مؤثرتر است که نه تنها عملکرد را ارزیابی میکند، بلکه رشد و توسعه فردی را نیز پرورش میدهد. می تواند منجر به رضایت بیشتر کارکنان، افزایش بهره وری و همسویی بهتر اهداف فردی و سازمانی شود.
2. آیا رویکرد ما هدف گرا است؟
رویکرد هدفمحور به مدیریت عملکرد، راهبردی است که تاکید زیادی بر تعیین و دستیابی به اهداف مشخص و قابل اندازهگیری دارد. این به محرک اصلی عملکرد کارکنان و سازمان تبدیل می شود. این رویکرد برای همسویی تلاش های فردی و تیمی با اهداف گسترده تر کسب و کار طراحی شده است.
با همسو کردن تلاشهای فردی و تیمی با اهداف استراتژیک و با اندازهگیری منظم پیشرفت و ارائه بازخورد، به بهبود عملکرد کمک میکند و تضمین میکند که کارکنان در جهت دستیابی به اهداف معنادار تلاش میکنند. همچنین مسئولیت پذیری، وضوح و انگیزه را در محل کار افزایش می دهد.
3. آیا ما فضا را برای توسعه شایستگی باز می کنیم؟
توسعه شایستگی که به عنوان توسعه مهارت یا توانایی نیز شناخته می شود، فرآیند کسب و بهبود دانش، مهارت ها، توانایی ها و رفتارهای مورد نیاز برای انجام وظایف و نقش های خاص به طور موثر است. این شامل یادگیری مستمر و رشد شخصی با هدف افزایش عملکرد یک فرد یا یک تیم در محل کار است.
توسعه شایستگی ضروری است، زیرا به افراد کمک می کند در حرفه خود مرتبط و رقابتی بمانند. همچنین برای سازمانها حیاتی است، زیرا داشتن نیروی کار ماهر و شایسته یک عامل کلیدی در دستیابی به اهداف تجاری و حفظ مزیت رقابتی است. بنابراین، توسعه شایستگی باید در فرآیندهای مدیریت عملکرد ادغام شود تا اطمینان حاصل شود که کارکنان به طور مداوم مهارت ها و دانش مورد نیاز برای برتری در نقش های خود را کسب می کنند.
4. آیا همراستایی واضحی با دید گسترده تر وجود دارد؟
اطمینان از همسویی واضح مدیریت عملکرد با چشم انداز وسیع تر و اهداف تجاری برای موفقیت و اثربخشی کلی یک سازمان ضروری است. این همسویی به این معنی است که فرآیند مدیریت عملکرد، از جمله تعیین هدف، ارزیابی و بازخورد، مستقیماً به چشمانداز، اهداف و استراتژیهای کسبوکار مرتبط است و از آن پشتیبانی میکند.
این تضمین می کند که همه افراد در سازمان در جهت اهداف کلی یکسانی کار می کنند. همسویی واضح مدیریت عملکرد با اهداف تجاری، انگیزه، مسئولیت پذیری و تصمیم گیری را افزایش می دهد و در نهایت منجر به بهبود عملکرد و موفقیت کسب و کار می شود.
5. آیا اقداماتی برای تسهیل بهبود مستمر داریم؟
بهبود مستمر در مدیریت عملکرد به فرآیند مداوم بهبود و اصلاح روش ها و سیستم های مورد استفاده برای ارزیابی، توسعه و پاداش عملکرد کارکنان اشاره دارد.
این رویکرد شامل ارزیابی منظم، تعدیل و نوآوری است تا اطمینان حاصل شود که فرآیندهای مدیریت عملکرد موثر و همسو با اهداف تجاری باقی می مانند.
بهبود مستمر در مدیریت عملکرد یک فرآیند پویا است که به سازمان ها کمک می کند تا با شرایط متغیر سازگار شوند، عملکرد کارکنان را افزایش دهند و با اهداف استراتژیک هماهنگی خود را حفظ کنند. در درازمدت به سازمانی چابک تر و مؤثرتر کمک می کند.
سوالات مطرح شده در اینجا به عنوان نقاط لمسی حیاتی برای کسب و کارهایی است که در تلاش برای بهبود فرآیندهای مدیریت عملکرد خود هستند. مدیریت عملکرد مؤثر یک فرآیند چند وجهی است که نیازمند بررسی کامل مؤلفههای مختلف، از رویکردهای متناسب گرفته تا جهتگیری هدف، و توسعه شایستگی است. برای به حداکثر رساندن تأثیر آن، همسویی با چشم انداز گسترده تر و اهداف تجاری ضروری است.
در نهایت، بهبود مستمر باید یک تعهد مداوم باشد و تضمین کند که شیوههای مدیریت عملکرد تکامل مییابند و با چشمانداز در حال تغییر تجارت و پویایی نیروی کار همگام میمانند.
نقل قول هفته – “برای برنده شدن در بازار ابتدا باید در محل کار برنده شوید.” داگلاس کونانت
مدیریت عملکرد را می توان به عنوان تلاش برای بهینه سازی ارزش تولید شده توسط کارکنان تعریف کرد. هدف اصلی آن حفظ و ارتقای عملکرد کارکنان در راستای اهداف تجاری است. یک رویکرد استراتژیک برای اندازهگیری عملکرد، مأموریت، ارزشها و چشمانداز کلی سازمان را در نظر میگیرد و عملکرد فردی را به این مفاهیم گستردهتر مرتبط میکند. هدف این مقاله این است که به مالک کسب و کار نشان دهد که چگونه هنگام حرکت برای اندازه گیری عملکرد کارکنان، رویکرد استراتژیک تری اتخاذ کند. این رویکرد بر پنج سوال استراتژیک متمرکز است که باید هنگام انجام ارزیابی مدیریت عملکرد بپرسید.